یکی بود یکی نبودیادمه یه رویا داشتیماز اون خوشکلاکه مثلا بزرگ که شدیمدیگه می تونیم برای خودمون زندگی کنیمخودمون بریم خریدتا آخر شب بیدار بمونیمبریم شمال با دوستاموناین رویاها"این روزها براورده شدندولی یه جور دیگهتا آخر شب بیداریماینقدر فکرمی کنیم به اون روز و فلان ساعتکه میشه گفت تو خونه نیستیم.سیگاری شدیمبا رفیقا سیگار کشیدیمرفتیم قهوه خونهاونجا تو فکر و خیالا گشتیم.فقط یه چیزی این وسط " نشد اون چیزی که ما می خواستیمنتونستیم برای خودمون زندگی کنیمحتی نتونستیم برای خودمون بمیریمای ای.....بزرگ شدن اونقدرام که میگفتن خوب نبودبه امتحانش نمی ارزید......
عاشق اگر شدی.......
برچسب : نویسنده : betomohtajam62 بازدید : 130